امروز : شنبه, ۱۷ خرداد , ۱۴۰۴
بە بهانە سال روز تولد احمد کای

بە بهانە سالروز تولد احمد کای
“کورد هستم و میخواهم ویدئو موزیکی به زبان کوردی منتشر کنم و مطمئنم هستند کسانی که جسارت پخش آنرا داشته باشند و اگر نباشند، آنها را به تاریخ وامیگذارم.”
این سخنان کافی بود تا در آغوش آن شب سرد در محفلی که روسپیها، شرافت را به لجن کشیدند، کفتارها، شیر تنها را محاصره کنند و گرگها زوزه سردهند!
سه نفر بودیم، بدرخان، نازلی جان و من!
قصه رفقایی که سرب داغ در بدنشان آرام گرفته بود!
و او فریاد زد! ترانهای را برای کوهستان کبودش!
مانند شنهای زیر پای کاروان روان و چون دیاربکر استوار بود!
تقدیر سیاهش را به دست زنانی سپرد که به سمت کوهستان خروشان بودند تا مگر چارهای کنند زخمهای کهنهاش را
در زندان بخت با او یار شد گرچه گاهی میترسید از شعرهای ممنوعهای که میخواند که نکند آتش بر وجودش بیفکنند.
در سوز شبی فاحشه، کسی را دستگیر میکنند، شماره او را در جیبهای وی میابند و او باید از در پشتی بگریزد!
دخترانی را که بوسیده به خاطر میاورد وقتی که به مرگ میاندیشد!
اما شاید هیچگاه نخواهیم فهمید که او چگونه سوخت؟
نهالی بود کنده شده! طوفانی بود که متوقفش کردند! خسته شد!
دیوارهای سنگی را فرو ریخت و آمد! میلهها را کند و آمد!
و در آخر شاید، گلولهای در مغزش خالی کرد و رفت…
احمد کایا، کسی که ترانههای اعتراضی او گرچه به زبان ترکی خوانده شدند اما تا ابد در خاطره کُردها باقی خواهد ماند.
نقل است از وی که گفت :” اجازه ندادند که به زبانم سخن بگویم و بسرایم اما هر روز جلوی آینه میایستم و خطاب به خود میگویم، تو کُرد هستی!”
کایا که طعم فقر و آوارگی و کوردبودن در کشوری نژادپرست را به خوبی چشیده بود، هیچگاه به کُرد بودنش پشت نکرد و در نهایت جانش را در این راه فدا نمود.
او بر لبه پرتگاه به پرواز درآمد! شاید یکی از پرتگاههای کوههایی که همیشه ورد زبانش بودند! او ندید ولی شاید فرزندانش ببیند با چشمانی خیس که کوهستانهایشان رنگ سبز به خود میگیرند و شاید بیاموزند که شب را هم میشود به بند کشید اگر به آرمانهایت خیانت نکنی!
او پس از عبور از هزارتوی رنجها، مرگ در غربت را نیز تجربه کرد تا کلکسیون دردهای زندگیش کامل شود. اما بغض سالیان درازش همانجا شکست، هنگامی که صدای دلنشینش استادیومهای اروپا را با فریاد “کُرد هستم تا لحظه مرگ” لرزاند!
در سالروز تولد مردی بزرگ، هنرمندی بیهمتا، مبارزی خستگی ناپذیر و دمکراتی خسته، در کوهستانهای وطنش، همچنان صدای او به گوش میرسد و در گوشه زندانها ترانههایش زمزمه میشوند!
تولدت مبارک قهرمان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.